کتونی

پاپوشی برای افکاریک نویسنده نوجوان

کتونی

پاپوشی برای افکاریک نویسنده نوجوان

کتونی

من یه نوجوون ایرانیم که تازه دست به قلم شدم وباحمایت شماسعی درتقویت نوشته هام دارم. امیدوارم که خوشتون بیاد

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سفرپیاده» ثبت شده است

.....گرگدا کاهل بودتقصیرصاحب خانه چیست؟........توصحن روبه روی گنبد نشستم ودارم به حرفای حاج آقای قوی فکرمیکنم توکاروان نزدیکای همت آبادزمانی یکی ازرفقا ازشون پرسید:نمیدون چراهروقت که میان سفرپیاده حالم خوبه وتوبه میکنم ولی تاپام به سبزوارمیرسه همه چی برمیگرده میشم همونی که بودم.چیکارکنیم حاج آقا؟ حاجی جواب داد:ازآقاخواستی؟ گفت:اره. حاجی ادامه داد: نه درست نخواستی بایدگدایی کنی بایدبخوای عوضت کنن نه این که بگی کمکم کن عوض بشم.میگن یه روز نادرشاه رفت حرم امام رضا(ع)دیددم درگدای کوری نشسته بهش گفت چندوقته اینجایی؟ جواب داد:3سالی میشه آقا. نادرشاه عصبانی گفت:چراپس شفا نخواستی؟من میرم زیارت برگشتم بایدشفاپیداکنی وگرنه میکشمت.چندتاسربازم گذاشت تاپیرمردفرارنکنه. چندساعتی که ردشد شاه اومد ودیدشفاپیدا کرده روکردبهش وگفت:درست نمی خواستی وگرنه روزاول شفامیگرفتی. حاجی خندیدوگفت:گرگداکاهل بودتقصیرصاحب خانه چیست؟گدایی کنین ایناخاندان کرمن همشون کریمن بخواین میدن ولی درست بخواین .آلان که نشستم روبه روی گنبدطلا وبه کبوترانگاه میکنم توفکراینم که خوب گدایی کردم یانه ولی مطمئنم آقاحداقل کسی روبا دست خالی که ردنمیکنه.میکنه؟

پنجره فولاد

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۲۰
مصطفی موحدی

خاطره سفرپیاده(شبی با دریا دلان عاشق)
روزای آخرسفر وتامشهدفاصله زیادی نداریم.امشب روتو موکب امام حسن مجتبی(ع)به سرمیبریم.روی پتو ازشدت خستگی درازکشیدم و دارم به اتفاقات این چندروزفکرمیکنم وبرای اولین بار دلم برای خانواده تنگ شده آخه اولین باره اومده بودم سفرپیاده وازطرفیم ناراحت بودم که چفیم گم شده آخه موقعی که مادرم ونو مینداخت گردنم میگفت ((ان شاالله باهمین بری اربعین زیارت شیش گوشه.))همین طورکه تواین فکرابودم دوستم صدام کرد:که اذان میگن پاشو برو وضوبگیرنم نماززودشروع میشه ها.منم پاشدم و رفتم.
     نمازکه تموم شدچندتاکلیپ گذاشتن درباره شهدای غواص وگفتن: ((امشب مهمون داریم سه تاشهیدخط شکن غواص. برای همین امشب زودتر شام بخورین وبخوابین تاموقع مهمونی خواب نمونین.))بعدش روضه حضرت علی اصغر(ع)روگذاشتن نمیدونم چرا ولی علاقه خاصی به ایشون دارم روضه اش خیلی قشنگ بودواشکام روی صورتم سرمیخورد ومیرفت پایین.بعدمراسم رفتم برای شام ولی ازخستگی گشنم نبود وسریع یه چیزی خوردم رفتم بخوابم.قبل خواب زنگ زدم خونه وباهاشون صحبت کردم وبعدش خوابیدم.نزدیکای ساعت2نصف شب بیدارشدم بارفقا رفتیم وضوگرفتیم.موقعی که شهداروآوردن همه گریه میکردن.رفتم پای یکی ازتابوت هانشستم وتسبیح تربتم رو بهش متبرک کردم.روضه خون داشت روضه حضرت علی اکبر(ع)رومیخوند.فقط خدامیدونست خانوادشون تواین چندسال چقدرسختی کشیدن روضه خون میگفت: ((گفتیم اگه میشه یه کم دیرتر بیارینشون تابچه هااستراحت کنن وبتونن عزاداری کنن.گفتن نمیتونیم آخه اذان صبح خانواده هاشون منتظرن.))                        * پی نوشت:                                                                                                                                 موکب امام حسن مجتبی(ع):این موکب یکی ازبهترین موکبای مسیره ودرنزدیکی محلی به اسم باغچه و جاده قدیم مشهد واقع شده.امسال اگه رفتین سفرپیاده حتما یه سربرید.                                                   شهدای غواص:سه شهیدخطشکن ازاهالی شهرنیشابوربودن

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۱
مصطفی موحدی