کتونی

پاپوشی برای افکاریک نویسنده نوجوان

کتونی

پاپوشی برای افکاریک نویسنده نوجوان

کتونی

من یه نوجوون ایرانیم که تازه دست به قلم شدم وباحمایت شماسعی درتقویت نوشته هام دارم. امیدوارم که خوشتون بیاد

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشا» ثبت شده است

دوبازیگر همیشه حاضر در صحنه ی آسمان که این روز ها کمترکسی حاضر میشود روی چمن ها دراز بکشد و بازی این دو را به نظاره بنشیند.

  روزهایی که حالشان خوب است ومشغول بازی بایکدیگر اند ساکنان زمین فرصت را غنیمت میشمارند.ازپناهگاه های خود بیرون میزنند وبه دل خیابان ها وطبیعت میزنند.ولی امان از روزی که رابطه میان این دو شکرآب شود آن وقت است که آسمان را بهم میریزند.دراین موقع است که ابر فراموش میکند که این خورشید بوده است که دست او را گرفته واز دریا به بالا ترین نقطه ی آسمان اورده است.او از فرط خشم بر سر خورشید فریاد میکشد وسعی دارد از درخشش او کم کند.

اما خورشید فقط سکوت میکند وحرفی به زبان نمی آورد چرا که خودرا مقصر میداند.با خود فکر میکند چرا به کسی بیش از بهایش ارزش داده.ساکنان زمین هم از ترس آتش خشم ابر در خانه هایشان فرو رفته اند.

ابر بعد ازاین که میبیند خورشید دراوج قدرت سکوت کرده از کارش پشیمان میشود وبرای بدست آوردن دل خورشید شروع به گریستن میکند.آن وقت است که صلح بازمیگردد و اهل زمین از آمدن باران خوشحال میشوند.خورشید هم رنگین کمان را نشانه ی بخشش خود قرار میدهد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۹:۴۷
مصطفی موحدی